سلام مجدد....
ببين متن عشقولانه گذاشتي منم بي جنبه!!!خيلي وقته جايي كامنت اينجوري نذاشتم..
اجازه هست؟؟اگه هم نيست كه مهم نيست ما كار خودمون رو ميكنيم
چشمهايم را مي بندم و زير لب آرام آرام زمزمه مي كنم :گل من !زندگي ،بدون روزهاي بد نمي شود؛ بدون روزهاي اشك و درد و خشم و غم .اما ،روزهاي بد ، همچون برگهاي پاييزي ، شتابان فرو مي ريزند ، و در زير پاهاي تو، اگر بخواهي ، استخوان مي شكنند ،و درختْ استوار و مقاوم بر جاي مي ماند.گل قشنگ من !برگهاي پاييزي ، بي شك ، در تداوم بخشيدن به مفهوم درخت و مفهوم بخشيدن به تداوم درخت ، سهمي از ياد نرفتني دارند ....طعم حرفات هنوز شيرينه .چه سخته با تو بودن و تنها موندن چشمام رو مي بندم سكوت مي كنم ....سكوت و مزه شور قطرهاي بي تاب،دهان خشكم را به ضيافت مي خواند چشمهايم هنوز بسته است باور كن
لوس نشو...واسه تو نبود..ولي اجازه داري جايي خواستي ازش استفاده كني.....فعلا يا حق
سلام
شهادت امام محمد تقي رو بهتون تسليت و اومدن ماه ذي الهجه رو
بهتون تبريك مي گم. به روز كرديد قابلم بدونيد
با خدا و موفق باشيد
يا هو
امروز داشتم پيامهام رو چك ميكردم كه پيامت رو ديدم. گفته بودي كه ميام! گفتم بيام و تشكر كنم.
يا علي
سوغات مشهد!
سلام مطلب شما رو خوندم
واقعا مطلب زيبايي بود
خوشحال مي شم از تجربيات شما بيشتر استفاده کنم
براي همين هم دعوت مي کنم تا قدم بر کلبه محقر ما بگذاريد تا وجود شما گرمي بخش حيات ما گردد
يا مدبر
مطلب قشنگي بود. هميشه زمين از سوز دل عاشقان دلسوخته گرمه.
ممنون كه خبر دادي.
من هم سوغات آوردم
مبارك باشه
خوشحالم كه داري اين قدر خوب پيش مي ري
بابا تو ديگه دست ما رو هم از پشت بستي
دمت گرم
متنت خيلي زيبا بود
يعني براي رسيدن به هر چيز بايد بهاش رو بدي و بهاي ليلي پرداخت جان بود
هميشه موفق و پيروز باشي
خوبي؟
به به ميبينم که تو هم به عرفان نظر آهاري علاقه مند شدي
ببينم از کي تا حالا؟
اولين باري که کتاب ليلي... رُ ديدم فوري خريدمش بارها خوندمش و به هر کي کتابخون بود خوندنشُ توصيه کردم
خيلي با حاله
آدرس سايتشُ هم داري ديگه؟
شاد باشي
فعلا باي
حجم صوت وبلاگتون خيلي زياده
نه؟
نميخايد كوچيكش كنيد تا قطع و وصل نشه؟
ليلي من
دوستت دارم
هوار تا
همين!
اه اه كلي كامنت گذاشتم الان ميبينم نيست.....
چه حالي ميده نيمه شب بري سركشي ..!!!به قول خودت:ساعت 2 نصفه شبه..خجالت نميكشي خوابي!!!
سلام....ميتونم بگم اول!!!!!!!خوشم اومده اينجا يه چيزي بنويسم مشكليه؟؟؟؟
نيمه شب از خواب مي پري .
تموم تنت عرق کرده .
تختت سرد تر از هميشه و تنت داغ و تب داره .
روي تخت دست مي کشي ... دنبال يه چيز شايدم يه نفر مي گردي !
هيچي نيست ... هيچ کسي هم نيست .
سرفه مي کني ... بلند بلند
مي دوني کسي نيست که از خواب بپره .
روي تخت مي شيني .
انگشتاتو فرو مي بري لابه لاي موهات .
فقط صداي نفس خس دار خودتو مي شنوي .
نفس نمي کشي شايد يه صداي ديگه
مثه صداي نفسهاي آروم يه نفر ديگه به گوشت بخوره و آرومت کنه
ولي هيچ صدايي نيست
