همیشه سعی من این بود که خیلی چیزها رو از خودم دور کنم

به قول عزیزی

چه زیباست، پشت درب خانه معشوق به التماس دیدار، پرسه زدن

ولی.......

چقدر خجل هستم، که مرا از پشت درب این خانه برانند

قسمت هر ساله بود که از اوایل ماه رجب آذین بندی کوچه رو دست بگیریم و صفایی باشه برای قدوم زیبای آقامون تا شاید ما رو از این انتظار بیرون بیاره

آلبته اگه لایق باشیم

انگار فراموش کردم که چه کاری می کردم و چه کار باید بکنم!!!

اصلا هر وقت می خوام دست به کار بشم کاری پیش میاد که فراموش می کنم

آره تقصیر کار اصلی خودم هستم

باید گشت تا دلیل و حکمتش رو یافت

حتما قدم اشتباهی برداشتم که نمی تونم وظیفه هر ساله رو ادا کنم

باید گشت و دید

تا به کجا این چنین.....

نوشته شده توسط : نگهبان چاه

نظرات دیگران [ نظر]

بالا خره بعد از کلی برنامه ریزی تونستم ده دقیقه وقت خالی پیدا کنم
تا بیام و حاظریمو بزنم وبرم.ازاینکه نیستم و کم آب میکنم هیچ ناراخت نیستم
چراش رو نپرسین.باید به دوستانی که جواب سئوالات رو خواسته بودن این نوید
رو بدم که تاچند روز دیگه امتحاناتم تموم میشه و من در خدمتشون هستم.

موفق و پیروز باشید.

نوشته شده توسط : نگهبان چاه

نظرات دیگران [ نظر]