(2/26/2007 3:45:28 PM): < > نگهبان چاه -
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نگهبان چاه -

تحول

دوشنبه 86 اردیبهشت 3 ساعت 5:36 عصر

قبل از اینکه بخوام راجع به مسابقه بنویسم میخواستم راجع به روزی که گذشت کمی صحبت کنم.

همون طور که همه شما میدونین دیروز مصادف بود با میلاد باسعادت حضرت عبدالعظیم حسنی

جای شما خالی من و دربدر اونجا بودیم خیلی خوش گذشت زیارت و نماز جماعت کنار حرم مطهر

میدونین چه کیفی داره.همه شما عزیزان رو دعا کردم امید وارم قسمت تک تک شما دوستان هم بشه

البته من حروقت که فرصتش رو داشته باشم به پابوسی حضرت میرم.ولی این دفعه کار خیلی مهمی

داشتم.از همه شما عزیزان میخوام که بنده حقیر رو دعا بفرمایید.

واما راجع به مسابقه تا اینجا که من فهمیدم خیلی از دوستان این طرح منو به مسخره گرفتن ولی باور کنین

که خیلی جدی است و جوایز اون هم توسط یک خیر تهیه میشه

امروز میخوام منابعی رو که سئوالات از اونها پرسیده میشه خدمت شما علاقه مندان معرفی کنم

منابع وماخذ

1-توحید مفظل2-تحفه الرائد3-عجایب نامه4-کشکول کیا(ریحانه الادب)5-اصول کافی6-تاریخ انبیا7-کشکول رئیسی

8-کشکول امامت9-کشکول شیخ الاسلامی10-ریاض الانس(گلهای ارغوان)11-ابواب الجنه12-کشکول شمس13-قصص

قرآن14-نصایح15-دارالسلام نوری16-بحارالانوار17-نجات یافته18-روح القرآن19-مکیال المکارم20-منتخب قوامیس

الدر21-کشکول منتظری یزدی22-بستان المعارف23-کشکول مبشری24-منتخب التواریخ25-کفایه الموحدین26-مغزمتفکر

جهان شیعه27حیات القلوب28امالی صدوق


نوشته شده توسط : نگهبان چاه

نظرات دیگران [ نظر]


مسابقه

یکشنبه 86 فروردین 26 ساعت 2:32 عصر

سلام

منتظریه تحول بزرگ توی چاه باشید

    

    

                   مسابقه ای بزگ با جوایزی باور نکردنی


نوشته شده توسط : نگهبان چاه

نظرات دیگران [ نظر]


عید مبارک

چهارشنبه 86 فروردین 1 ساعت 4:0 صبح

نوروزتان مبارک

قبل از هرچیز سال نو را به همه شما دوستان خوبم تبریک میگم وامید وارم که سالی پر از
موفقیت رو پشت سر گذاشته باشین.نمیدونم شاید الان که دارین این متن رو میخونین من

نایب الزیاره شما درحرم امام رضا (ع ) باشم.خیلی حرفها داشتم که بزنم ولی نمیدونم چرا

همه حرفام یادم رفت.

ولی دوست دارم یه پیشنهادی به شما دوستان بکنم.بیام فکر کنیم که توی این سالی که

گذشت چه کارهایی رو انجام دادیم.چه چیزهایی رو به دست آوردیم یا نه چه کسایی رو

به دست آوردیم یا خدایی نکرده از دست دادیم.

چقدر به خدای خودمون نزدیکتر شدیم.چقدر درجهت پیشرفت خودمون حالا چه در جهت

مادی یا معنوی قدم بر داشتیم.چه چیزایی یاد گرفتیم. چه چیزهایی به دیگران یاد دادیم.

بله یکسال از عمر ما گذشت ولی شاید یکی پیدا بشه که هیچ کدوم از این کارهایی که من

گفتم انجام نداده باشه.اینجا باید بگم که روزها درگذر است واگه ما نتونیم قدمی در جهت

پیشرفت برداریم این رو هیچ وقت نمیتونیم جبران کنیم.ولی باید بگم که آدمی هیچ وقت نباید

ناامید بشه

به یاد داشته باش کوتاهترین راه بین یک مسئله و راه حل اون...فاصله بین زانو هات تا زمین هست(سجده)...کسی که
به خدا توکل کنه.. توان مقابله با هر مشکلی رو میتونه داشته باشه

از حرم امام رضا همه شما عزیزان رو دعا میکنم

یا مدبر


نوشته شده توسط : نگهبان چاه

نظرات دیگران [ نظر]


برای هیچ کس

جمعه 85 اسفند 11 ساعت 12:49 عصر

توکه باور میکنی ...

هیچکس باور نکند تو که باور می کنی

هیچ کس نشنود توکه می شنوی

هیچ کس نفهمد توکه می فهمی

هیچ کس نبیند توکه می بینی

هیچ کس نشناسد توکه می شناسی

هیچ کس نپذیرد توکه می پذیری

هیچ کس نخواهد توکه می خواهی

هیچ کس نتواند توکه می توانی

هیچ کس نباشد توکه هستی

هیچ کس نبخشد توکه می بخشی

هیچ کس یادش نباشد توکه یادت هست

هیچ کس حواسش نباشد توکه حواست هست

هیچ کس صبر نکند توکه صبر می کنی

هیچ کس پنهان نکند توکه پنهان می کنی

هیچ کس نماند توکه می مانی

هیچ کس دوست نداشته باشد توکه دوست داری

هیچ کس مهربان نباشد توکه هستی

هیچ کس تو نمیشود


نوشته شده توسط : نگهبان چاه

نظرات دیگران [ نظر]


آخرین مرحله

دوشنبه 85 اسفند 7 ساعت 1:0 عصر

آخرین مرحله

بارها بهش گفتم که من میترسم.دوست داشتم مثل همیشه با حرفاش آرومم کنه ولی نمیدونم چرا این کارو نمیکنه؟

شاید اینجوری دوست داره ترسیدنمو............. یه جورایی انتقام میگیره.یا شاید هم نه من دارم اشتباه میکنم.

همیشه از یه همچین لحظه ای میترسیدم آخرشم اومد.از آرامش بیش از حدش از این همه خونسردی که داره میترسم.

البته با این همه اعتمادی که من بهش دارم این حرف هارو میزنم.دوست دارم اگه دارم اشتباه میکنم یا نه از زبون

خودش بشنوم.دوست دارم بیای وبهم بگی که دارم اشتباه میکنم.نمیدونم شاید اون هایی که منو میشناسن ازاین حرفهای

من تعجب کنن.ولی یادم میاد یه روز بهش گفتم که باید مراحلش طی بشه وحالا میگم این آخرین مرحله است.

یادم میاد بهش گفتم من هیچ وقت نمیزارم کسی آرامش منو ازم بگیره حیف.........................

حیف که نمیدونستم کسی که قراره این کارو بکنه خودشه.دارم دیوونه میشم.میدونم این حرفا جاش تو چاه نیست چون

همیشه گفتم که این چاه حرمت داره من هم خیلی دارم سعی میکنم که این حرمت از بین نره و مثل همیشه حرفای این

چاه حرفای دل باشه نه چیز دیگه

ولی همیشه همه ما اینو باید یادمون بمونه که اگه قراره کاری بکنیم قبلش فکر کنیم یا لااقل اگه خودمون فکر نمیکنیم

کسی دیگه به ما میگه حرفاشو گوش کنیم.از من که گذشت نمیدونم قراره چه بلایی سرم بیاد ولی شمارو به خدا قسم

میدم که مواظب خودتون باشید.

نگاه من به لطف الاهی و دست پر توان شما دوستان است که با راهنمایی های خوبتون بتونین کمی منو آروم کنین


نوشته شده توسط : نگهبان چاه

نظرات دیگران [ نظر]


<      1   2   3   4   5   >>   >